گفتي: سخت خواهد بود، چون سواري در ميان طوفان
گفتي: كاش ميفهميدي كه چهقدر ميترسم
گفتم:از چي؟
گفتي: ............................................ از تنهايي
اين مكالمه باعث شد تا دوباره به سراغ كتاب كوچك پاز بروم:
"همه انسان ها، در لحظاتي از زندگيشان، خود را تنها احساس ميكنند و تنها هم هستند. زيستن يعني جداشدن از آنچه بوديم براي رسيدن به آنچه در آينده مرموز خواهيم بود. تنهايي عميقترين واقعيت زندگي بشري است."
"آدمي مرگ و تولد را به تنهايي تجربه ميكند. ما تنها زاده ميشويم و تنها ميميريم. هنگاميكه از زهدان مادر رانده ميشويم، تلاش دردناكي را آغاز ميكنيم كه سرانجام به مرگ ختم مي شود..."
هميشه بزرگترين ترس زندگي من هم تنهايي بوده، اما مدتهاست فهميدم كه من در اين هراسِ بزرگ، تنها نيستم!
و انگار اين كمي آرامترم مي كند...!
تنهايي
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر