skip to main
|
skip to sidebar
بلاتکلیفی
زنگ زد، برنداشتم...زنگ زد، برداشتم
آمد دم خانه، راهش ندادم....آمد دم خانه، راهش دادم
خواست بیاید، گفتم: نه
خواست بیاید، آمد، با هم قدم زدیم، چای خوردیم، ...گفتم: نمی توانم ادامه دهم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
دهان بربند و بگشا روزن دل
برچسبها
مجسمه
(35)
شعر
(15)
شطحیات
(7)
سیاست
(2)
نقاشی
(2)
My little achievements
(1)
عکس
(1)
ورزش
(1)
پیوندها
کشو
عکس بازی
خرمگس خاتون
PMS
a man called old fashion
تماس با من
نقل مطالب از روزن، تنها با ذكر منبع مجاز است
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر