تازه 9 سالش شده، لاغر و ریزه میزس، تو این تابستونِ گرما تمام روزه هاشو گرفته
حتی خسته هم نمیشه، قبل از افطار اینجا بود پر جنب و جوش و پر حرف مثل همیشه، انرژیش بیشتر از من بود
من اما مدت هاست که حتی نتونستم یک روزه هم بگیرم، دلیلی براش پیدا نمی کنم
و بی دلیل نمی شه گشنه و تشنه موند، یک ساعت نگذشته همه اعضای تنم طلب آب و غذا می کنند و من نمی تونم دلیل قانع کننده ای پیدا کنم که راضی بشن ریاضت بکشن
این دخترک ضعیف با این همه انرژی مبهوتم کرد
ذهن آدم چه قدرتی داره
فکر کردم سکس هم مثل روزه می مونه، فقط وقتی می تونی در برابر خواستِ تن مقاومت کنی که بتونی قانعش کنی
اول باید با ذهنت کنار بیای، اونه که توانایی یا ناتوانیت را تعیین می کنه
باید با ذهنم مدتی قدم بزنم، باید باهاش مفصل گپ بزنم، بیش از اینها باید باهم کنار بیایم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر