الان نميدونم حال چه كسي رو دارم؟!
يك عاشق شكست خورده؟ كسي كه بهش خيانت شده؟ دلشكستهاي غمگين؟
تنها غمگيني است كه مرا وا مي دارد به اين لغات در وصف خودم بينديشم...
اما اين من بودم كه گفتم نه، برو
پرسيد چرا؟
بي رحمانه پاسخ دادم: هرگز نمي توانم خود را در كنار تو تصور كنم
غمگين شد و رفت
گفت كه بر مي گردد
و من ماندم و انتظار
كه اگر باز گشت باز برانمش...
و من ماندم و دلتنگي
و من و تجربه تلخي از گذشتهاي دور كه همواره از آينده هراسانم مي كند
عاشقي
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر